سونوی 5ماهگی
وای عزیزم همش میخاستم بدونم خدابه مادخترداده یاپسر...بابایی دلش دخترمیخاست ومیگفت میخام اسمشوبزارم آوا..قبل ازبارداریم ازاسم آواخوشش میومدفداش بشم
ساعت 11ظهرنوبتم شدبابابایی باهم رفتیم داخل ...وقتی آقای اعظمی سونوراانجام دادازتشکیل ستون فقرات وکلیه و...گفت وماتندتندخداروشکرمیکردیم اصلاحواسمون نبودبپرسیم دختره یاپسر...که یهوخودش گفت کوچولوتون دختره...یه دختره شیطون...وااای بابایی کلی ذوق کرد...همون وقت رفتیم واست چندتاعروسک گرفتیم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی